اشـتن مغــــز دلــيل قطـعـي
بــر انســــآن بــــودن نيــــست. . .
پســته و بــادم هــم مـغــز دارنــد. . .
بـــراي انـــسآن بــودن. . . بــــآيـــد شعـــور داشـــــت. . .
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 201
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 231
سر بروی شانه های مهربانت میگذارم
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 144
زمین به آسمان بیاید
آسمان به زمین
حواسم نه پرت شیطنت های ستاره ها می شود
نه دلربایی گنجشگکان باغ
محو چشم های توام هنوز...
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 158
ای ستاره هاکه برفراز اسمان
بانگاه خوداشاره گر نشسته اید
ای ستاره هاکه ازورای ابرها
برجهان ما نظاره گرنشسته اید
ای ستاره ها مگرشماهم اگهید
ازدورویی وجفای ساکنان خاک
که اینچنین به قلب اسمان نهان شدید
ای ستاره ها ستاره های خوب وپاک
ای ستاره هاکه همچوقطره های اشک
سربه دامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره هاکزان جهان جاودان
روزنی به سوی این جهان گشاده اید
رفته است ومهرش ازدلم نمیرود
ای ستاره ها ستاره ها ستاره ها
پس دریای عاشقان جاودان کجاست؟
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 149
دَمــہ اونــے كــہ تَنهاست گَرم.......
نـَـہ اینكــہ نَتونِستــہ با كَسـے باشـــہ نـَــہ؛
بَلكــہ نَخواستـــہ با هَركَســے باشــہ
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 158
می گوینــــد: "دل بــــه دل" راه دارد ...!
پــــس چــــرا وقتــــی ;
"دلــــم" را شکستــــی ,
"دلــــت" نشکســــت ؟!!!
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 153
یادت باشد
دلت که شکست ، سرت را بگیری بالا
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...
حواست باشد ؛
دل شکسته ، گوشههایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...
صبور باش و ساکت.....
گاهی دیدن یک عکس دو نفره تو رو یاد اون نمی ندازه !
تورو یاد خودت می ندازه ...
که چقدر شاد بودی ، که چقدر خندون بودی ، که چقدر جوون بودی !
گاهی آدم ها دلشون فقط برای خودشون تنگ می شه ...
دلم واسه خودم تنگه ...
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 165
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ
ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ …
ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ
ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !!
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ …
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ …
ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ …
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ …
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ …
ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ …
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ …
ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ …
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ …
وقتی محبتت را با همه وجودت به من تقدیم کردی و مرا شرمنده الطاف کریمانه ات کردی و
دل قشنگت را مالامال از عشق به من کردی بار دلدادگی را سخت بر دلم نهادی و امانت
عشق را در وجودم نهادی و عهد کردم که تکیه گاهت در همه لحظاتت باشم.
ماه را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نه نه هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم
روی کردم با دریا
گفتم او را آیا
می شود این که به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نه نه هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر این کار بزرگ
قطره ای بیش نیم
طاقت و تاب و توان کم دارم
در پی عشق شدم
تا در آئینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او در پرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او در همه ی زیبایی
بلکه او در همه ی عالم خوبی، همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود
باید در آغوشت این سر راست ترین راه ممکنِ بودن گم بشوم
من آرامشی را می خواهم که در آن نفهمی باشد .
بی خیالی باشد .و بوی تنت که هنوز معنی آرامش کامل است .
من برای بزرگ شدن هنوز کوچکم .
دلم می خواهد همه وجودم دست نوزادی چند ماهه باشد
که گوشه پیراهن تو تنها مامنش باشد .
و از تلخی زندگی همین بس که با سرعتی نا جوانمردانه از این آرامش ازلی دور می شوم .
تمام کتاب های دنیا را هم ورق بزنی،نمیتوانی معنا و مفهومی برای آن بیابی.
چرا که آنقدر عظیم است که در هیچ واژه ای نمی گنجد.
مگر می شود مهربانی را ثبت کرد،یا محبت را توضیح داد؟
مگر می شود عاطفه را رسم کرد؟....مگر می شود خدا را نوشت؟!!!!
مادری که ذره ذره آب می شود تا فرزند دلبندش رشد کند و بزرگ شود.
مادری که برای دردهای یکی اشک،
برای زخم های یکی مرهم و برای شادی دیگری لبخند می شود.
مادری که تمام بداخلاقی ها و تندی های مردش را تحمل می کند
تا آرامش کودکش بهم نخورد.
مادری که قدم بر پشت بام بهشت نهاد و تا خود خدا بالا رفت.
و خدا بعد از خلقت مادر بود که به خود تبریک گفت و خود را احسن الخالقین نامید.
بی شک مادران خدای روی زمینند....
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 147
یک روز من سکوت خواهم کرد !
تو آن روز ،
برای اولین بار ،
مفهوم "دیر شدن " را خواهی فهمید ...
برچسب : نویسنده : milad ageyeroz بازدید : 155